سخن بنیانگذار خیریه
ما آموزش ندیدیم
شاید در کشور ما و بخصوص در دهه های اخیر تربیت در محیط خانواده چیزی جز این نبوده که به بزرگترها احترام بگذاریم حرفهای زشت نزنیم پیش بزرگترها پای خد را دراز نکنیم جلوتر از بزرگترها از در خارج نشویم لباسهایمان را مرتب و پاکیزه نگه داریم و…. و دریغا که ساده ترین و البته ضروری ترین مسایل زندگی را نه تنها به ما نیاموختند که اصلا نمیدانستند که ای ضروریات چیست و شاید خودشان هم بلد نبودند. یعنی یاد نگرفته بودند که یاد دهند.
آنچه به ما آموختند مطیع بودن بودن نه دلیل آنرا گفتند و نه فرصت این پرسش را دادند که چرا باید تنها اطاعت کرد بی چون و چرا.
به ما از حقوق دیگران،همسایگان،همکلاسیها، حرف نزدند حق ما را برایمان مشخص نکردند که روزی جایی که باید بستانیمش.به ما اخلاق را یاد ندادن و اگر خواستند حسنه ای را بیاموزند با بی اخلاقی آنرا آموختند که حاصلی نداشت.
بجزخواهرو برادر و پدر را غریبه نامیدند و بجز حریم خانه هامان را غربت و خارج گفتند.غریبه ها نه تنها نیازی به احترام گذاشتن نداشند که در مواجهه با آنها میبایست حواسمان به جیب و وسایلمان جمع باشد تا مورد دستبرد واقع نشوند حیاط حتی مدرسه مان هم جزیی از حیاط خانه مان نبود و دلیلی برای تمیز نگه داشتنش هم طبعا وجود نداشت…
به زعم نگارنده همه مشکلات موجود در همه جوامع از خانواده گرفته تا روستا و شهر و کشور بیش از همه بدلیل فقدان آموزش و یادگیری بوده و میباشد.حرف زدن، خندیدن،گریه کردن،راه رفتن،دوست داشتن،دوست داشته شدن،عشق ورزیدن،تحصیل کردن،کار کردن همه و همه را باید به انسانها و بموقع آموخت.
همه ما همه چیز را بر حسب نیاز خودمان دنبال میکنیم و خودمان یاد میگیریم و موضوعاتی راکه باید در دهه اول زندگیمان یاد میگرفتیم را در دهه چهارم و پنجم آن یاد میگیریم. و طبیعتا بحرانهایی که جسم و روحمان را خسته و فرتوت میکند ما حصل این تاخیر آموزشیست.
ما در سنی که باید به بچه هایمان چیزهایی را بیاموزیم تازه یاد میگیریم و این یک فاجعه است.به همین دلیل در جامعه ما قریب به اتفاق بچه ها از پدر مادرها جلوترند و گاهی والدین همراه بچه ها مجبور به آموختن هستند و همه بزرگیشان از نگاه فرزند در هم میشکند…
در کشورهایی همچون استرالیا و ژاپن بجای یاد دادن الفبا و چهار عمل اصلی مدت زیادی به بچه ها در مدارس زندگی خوب کردن را یاد میدهند.بچه یاد میگیرند چطور کار گروهیی بکنند چطور مشکلات همدیگر را حل و فصل کنند ،چطور با محدودیت ها سازگار شوند و چطور مهربان باشند و چطور احترام بگذارند ،چطور عشق بورزندو چگونه بخشیدن رابیاموزند.
مشق صبر میکنند و تکلیف انسانی یاد میگیرند و مواخذه مسئولیت میشوند در قبال همنوعانشان و سیاره محل زندگیشان.
کاش در کشور ما هم بجای یاد دادن موضوعاتی که در کلاس اکابر هم میتوان فراگرفت به بچه هایمان اخلاق را یاد میدادیم،فضایل اخلاقی را آموزش میدادیم و درست فکر کردن را برایشان موشکافی میکردیم و از هدف و هدف داشتن با آنها حرف میزدیم.کاش تصمیم کبری ها و کوکب خانم ها را بیشتر مورد توجه قرار میدادیم تا بچه هایمان یاد بگیرند در آرامش تصمیم بگیرند و برای خودشان مسئولیت زندگی را بپذیرند.
سید حسین فاضل طباطبایی